• وبلاگ : ...به نام عشق
  • يادداشت : عشق
  • نظرات : 11 خصوصي ، 58 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + م 

    من نه عاشق بودم
    و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
    من خودم بودم و يک حس غريب
    که به صد عشق و هوس مي ارزيد
    من خودم بودم و دستي که صداقت مي کاشت
    گرچه در حسرت گندم پوسيد
    من خودم بودم و هر پنجره اي
    که به سر سبزترين نقطه بودن وا بود
    و خدا مي داند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود
    من نه عاشق بودم
    و دلداده به گيسوي بلند
    و نه آلوده به افکار پليد
    من به دنبال نگاهي بودم
    که مرا از پس ديوانگي ام مي فهميد
    آرزويم اين بود
    دور اما چه قشنگ
    که روم تا دروازه نور
    تا شوم چيره به شفافي صبح
    به خودم مي گفتم
    تا دم پنجره ها راهي نيست
    من نمي دانستم
    گه چه جرمي دارد
    دست هايي که تهي است
    و چرا بوي تعفن دارد
    گل پيري که به گلخانه نرسيد
    روزگاريست غريب
    من چه خوش بين بودم
    همه اش رويا بود
    و خدا مي داند
    سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود