شبها چشمانم ميعادگاه اشک ميشوند و غم همنشين قلبم . دوباره بغضهاي خسته و کهنه اسير گلوي سردم ميشوند . اي کسي که در حکايت شب پنهان شده اي به عظمت آبي دلم نظري کن و ببين که اين دل چه عاشقانه مي تپد فقط در انتظار آمدن تو...